نارون( !!!i am a tree )

¤ ¤‌‌‌‌ ذوق کودکانه ام را بپذ یر و نخند....

نارون( !!!i am a tree )

¤ ¤‌‌‌‌ ذوق کودکانه ام را بپذ یر و نخند....

هر روز تولدی دوباره ست...

n

من تو روزهای گذشته مُردم..

            امروز به دنیا آمدم...

و فردا معلوم نیست به دنیا بیام یا نیام...

           هر روز تولدی دوباره ست...

نظرات 5 + ارسال نظر
پاشا سه‌شنبه 18 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 06:24 ق.ظ

نبودی....؟

کاوه ............. چهارشنبه 19 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 12:59 ق.ظ

زیر آسمان ِ بارانی راه میروم .......
بی چتر!
تا زمین سهم بیشتری از باران بگیرد .......

کاوه ............. چهارشنبه 19 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 01:03 ق.ظ

زیبا ترین دریا
دریایی است که هنوز به آن نرفته ایم.
زیبا ترین کودک
بزرگ نشده هنوز.
زیبا ترین روزهای زندگیمان را
هنوز زندگی نکرده ایم.
و زیبا ترین حرف
حرفی است که هنوز برای تو نگفته ام..

کاوه ............. چهارشنبه 19 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 01:55 ق.ظ

زندگی یعنی هیاهو
زندگی یعنی تکاپو
زندگی یعنی شب نو
روز نو
اندیشه نو
زندگی یعنی غم نو
حسرت نو
پیشه نو
زندگی باید که سرشار از
تکان و تازگی باشد
زندگی باید که در
پیچ و خم راهش
ز الوان حوادث
رنگ بپذیرد

(دکتر هوشنگ شفا)
خوش حال شدم که دیدم دوباره می نویسی.....

کاوه ............. پنج‌شنبه 27 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 01:54 ق.ظ

اجابت...............

همراه با دیگران پایین می آمدند .
پرسید: شما برای چه می آیید ؟
بغل دستی اش گفت : فرمان دارم .
آن دیگری گفت : ما همگی این بار نوبت مان است و اشاره به جمع کثیری پشت سرش کرد .
ساکت شد.... پس او با همه فرق داشت !!!!
یکی پرسید:خودت برای چه می آیی؟
آرام گفت : مرا آرزو کرده اند .... دیگر رسیده بود.
پسرک پنجره را باز کرد.تبسمی شیرین بر لبانش نقش بست.
دستان کوچکش را دراز کرد و اولین دانه برفی را که حس کرد در چنگ فشرد و بوسید ...........
او دیشت موقع خواب آرزو کرده بود :‌ « برف ببارد »

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد