...چگونه گیج و مبهوت خود را به گناه آلوده میکنم..
و باورم را بر این میسازم که این عشق است و عشق گناه نیست...
رویای پوچ و خالی ام را روی ستون های هوس می سازم...
و بر بام هر هوسی چنان می نشینم که گویی بر بام عشق نشسته ام...
و باز با خود می گویم این عشق است و عشق گناه نیست...
در دلم می گویم (زندگی پر از عشق است)....
چه ساده لوح ام....
بابا چرا این قدر نا امید. خوب حداقل داستانش رو بگو تا بتونیم نظر بگیم.
رضا
زندگی از عشق به هوس پر است..
نارون قشنگ می نویسی..
گیج و مبهوت همه ساده لوحیم...
سلام
دیدی وبلاگ تو هم خواننده داره؟روز اول گفتی فکر نمی کنم کسی بخونه...ما در خدمتیم
سلام نارون عزیز .وبلاگت برای من خیلی جذاب بود . با اجازه ی شما لینک وبلاگتونو توی وبلاگم بر قرار میکنم که هر روز ببینم . ممنونم . خوش باشید و سلامت .
وای ی ی ی .... تو چقدر قشنگ می نویسی . این مطلبت خیلی عالیه . عکسی هم که گذاشتی زیباست .به کارت ادامه بده حیفه اگه نباشی . خواننده همیشگی وبلاگت شدم نارون... نارون سبز
سلام عزیزم.دلم برات تنگ شده چله نشین تو شدم نبض زمین تو شدم .ای شب شعر این ضمیر. بی تو نشاید در کمین .زورق امید تویی. مهر مه وماه خدا