سر گیجه های آخر...افکارت رها بذار...
این اولین باخت تو نیست ، تو بازی این روزگار...
تنهایی دیگه عادت .... موندن دیگه یه حسرت..
عادت و حسرت بذار ، بعدش بگو حسرت دیگه یه عادت..
تو دٌ رستُ خوب میدونی ، اینا همه اش حقیقت..
حقیقت کنار بذار... با یه دروغ رویا بساز..
تو رویا میشه زنده موند ، حداقل با یه نفس..
روحت پروازش بده .... بدون بال بی هم نفس ..
قشنگ بود...
بدون بال بی هم نفس مگه میشه؟!!!
واسه منم حسرت دیگه یه عادت........
شعر خیلی قشنگیه . لذت بردم . منتظر نوشته های دیگت هستم . در جواب پاشا آره بدون بال بی همنفس میشه .تو رویا میشه ...